امروز به اصرار پریسا باهم رفتیم سینما...فیلمش خیلی چرند بود ولی پری خوشش اومد...از خونه موندن که بهتر بود تازه مامانم هم که باهام قهره دیگه بدتر...اخه من نمی دونم اگه نخوام زن بگیرم کی رو باید ببینم...حالا این یکی دو روز هم بگذره ایشالله می ریم دانشگاه...دلم تنگید واسه بچه ها!!!!!!!
امروز ناهار عموم اینا مهمونمون بودن واااااااااای دوتا پسر سه و پنج ساله داره لامصبا هیچی حالیشون نیست از دیوار راست می رن بالا ...پدیده ای هستن واسه خودشون...یعنی اگه زن عموم جلوشونو نمی گرفت الان منو خورده بودن ...باور کنید...
نظرات شما عزیزان:

وقتی میبینم...من هستم....او هست...
اما قسمت نیست......
.gif)