خاطرات روزانه ما 4 تا
نویسنده : شایان - ساعت 19:39 روز چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,

اقا به دادمون برسید امیر حسین از دست رفت...امروز کله سحر بیدار شد رفت دوش گرفت کلی به خودش رسید اصلاح کرد یه کت و شلوار شیک پوشید و از خونه رفت بیرون ما سه تا رو می گی کف کرده بودیم...خیلی نکبت خوش تیپ شده بود..حالا این به کنار شبو ندیدین ....با یه شاخه گل رز اومد تو... حالا هر چی بهش می گم این دختر خوشبخت کی هست مگه می گه؟؟ اصلا به کل منکر قضیه می شه...یکی نیست بهش بگه لامصب اگه پیش دختر نرفته بودی پس چرا بو عطر زنونه می دی؟؟ هه هه



نظرات شما عزیزان:

mahla
ساعت22:26---21 اسفند 1391
حماقت یعنی من اینقدر میرم تا دلتنگم بشی....
خبری از دلتنگی تو نمیشه.....
برمیگردم...چون من دلتنگ شدم....


farnazzz
ساعت21:15---26 بهمن 1391
اینا واسه هر چهارتاتون ولنتاینه هر چهارتون مفالک باشه داداش جونام داداش شایان بخدا کلاسام شروع شده عصر میرسم خونه 1چیزی درس میکنم میخورم وسط خونه خوابم میبره فقط صبحا میام نظرامو تایید میکنم همین ولی من جمعه ها اپ میکنم این پنجشنبه ام بخاطره شماها اپ کردممم منتظرتونم قربونتون فعلا

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: